10-Homicide قتل، آدم کشی، قتل عام 2-Acknowledge اعتراف کردن، قبول کردن، تایید کردن 1-Warden سرپرست، ناظر، نگهبان، زندانبان، رئیس زندان 8-Detour جاده انحرافی، مسیر فرعی 6-Anticipate پیش بینی کردن، منتظر چیزی بودن 3-Collide به هم خوردن، تصادف کردن 12-devour خوردن، بلعیدن، جذب کردن 11-proper موفق بودن، آینده روشن، درست 7-vigor نیرو، قدرت، توان 5-crafty حیله گر، حقه باز، زیرک 1-emerge بیرون آمدن، اعلام کردن، طلوع کردن، خارج شدن 1-Architect سازنده، مهندس معمار، خالق 2-Matrimony زناشویی، ازدواج، عروسی 3-Baggage چمدان، تجهیزات نظامی 4-Squander به هدر دادن، اسراف کردن، تلف کردن 5-Abroad در خارج از کشور، بیرون، همه جا، شایع 6-Fugitive فراری، آواره گریخته، متواری 7-Calamity مصیبت، فاجعه، بلا 8-Pauper مسکین، بسیار فقیر 9-Envy حسادت، مایه حسادت 10-Collapse فروپاشیدن، سقوط کردن، تاکردن، بهم ریختن 11-Prosecute به دادگاه احضار کردن، پیگرد، اقدام، ادامه دادن 12-bigamy دو همسر داشتن 1-Possible ممکن، شدنی، امکان پذیر، احتمالی 2-Compel اجبار، مجبور کردن، وادار کردن 3-Awkward زشت، ناهموار، دست و پاچلفتی، خجالتی 4-Venture جرأت،، ریسک، دادوستد، به مخاطره انداختن 5-Awesome هراس انگیز، هیبت، حرمت، احترام، وحشتناک 6-Guide راهنما، راهنمایی کردن، اداره کردن 7-Quench پایان دادن، فرونشاندن، رفع کردن 8-Betray خیانت کردن، لو دادن، آشکار کردن، تسلیم کردن 9-Utter صحبت کردن، بیان کردن، کامل 10-Pacify آرام کردن، دلجویی کردن 11-Respond پاسخ دادن، متاثر شدن، عکی العمل نشان دادن 12-beckon اشاره کردن، جلب کردن 1-Despite باوجود اینکه، علیرغم 2-Disrupt به هم زدن،مختل کردن، چند تیکه کردن 3-Rash جوش، دانه، بی ملاحظه، نسنجیده، عجولانه 4-Rapid تند سریع، ناگهانی 5-Exhaust ته کشیدن، مصرف کردن، خالی کردن 6-Severity سختی، دشواری، سخت گیری، شدت 7-Feeble ضعیف، کم زور، ناتوان 8-Unite متحد شدن، یکی شدن، به پیوستن 9-Cease متوقف کردن یا شدن، بازایستادن، دست کشیدن 10-Thrifty خانه دار، صرفه جو، رشد کننده 11-Miserly خسیس، کم، اندک 12-monarch شاه یا ملکه، حاکم، فرمانروا 1-Outlaw یاغی، قاون شکن، طرد شده 2-Promote بالا بردن، ترفیع دادن، ترویج داد، افزایش دادن 3-Undernourished دچار سوء تغذیه، گرسنگی شدید 4-Illustrate توضیح دادن، بیان کردن، شرح دادن 5-Disclose آشکار کردن، فاش کردن، نشان دادن 6-Excessive بیش از حد، خیلی زیاد، گزاف 7-Disaster فاجعه، مصیبت، بلا 8-Censor سانسور کننده، سانسور کردن 9-Culprit متهم، مقصر، مجرم 10-Juvenile نوجوان 11-Bait طعمه، طعمه گذاشتن، جذب کردن، اذیت کردن 12-insist اصرار کردن، پافشاری کردن، سخت گرفتن، اعلام کردن، ادعا کردن 1-Toil رنج، زحمت، زحمت کشیدن، به سختی حرکت کردن 2-Blunder اشتباه بزرگ، اشتباه، ناشیانه حرف زدن 3-Daze گیج کردن، خیره کردن 4-Mourn سوگواری کردن، غصه دار کردن، اندوه زیاد 5-Subside نشست کردن، فروکش کردن 6-Maim نقص عضو، ناتوان کردن، فلج کردن 7-Comprehend فهمیدن، دریفت کردن، درک کردن 8-Commend ستودن، ستایش کردن، سپردن 9-Final نهایی، قطعی، پایانی 10-Exempt معاف کردن، رها کردن 11-Vain بیهوده، بی فایده 12-repetition بازگویی کردن، تکرار کردن 1-Depict بیان کردن، کشیدن، توصیف کردن، نشان دادن 2-Mortal مردنی، فانی، کشنده 3-Novel نو، جدید، عجیب، داستان 4-Occupant متصرف، صاحب خانه، ساکن 5-Appoint تعیین کردن، نصب کردن، انتخاب کردن، مامور کردن 6-Quarter بخش،منطقه، اقامتگاه، ربع 7-Site محل، ایستگاه 8-Quote نقل قول کردن، اعلام کردن 9-Verse به نظم درآوردن، شعر گفتن، آیه 10-Morality اخلاق، تقوا، درستی یا نادرستی یک عمل 11-Roam پرسه زدن، گشتن، سرگردان بودن 12-attract جذب کردن، جلب کردن 1-Commuter کسی که مصافت زیادی بین خانه و محل کار را طی می کند، مسافرت روزانه 2-Confine نگه داشتن، محدود کردن، محبوس کردن 3-Idle بیکار، تنبل، بی فایده 4-Idol بت، محبوب 5-Jest لطیفه، شوخی، مزاح، تمسخر 6-Patriotic میهن پرست 7-Dispute اختلاف، مجادله، مبارزه کردن، مقاومت کردن 8-Valor شجاعت، دلیری 9-Lunatic دیوانه، مجنون، بسیار احمق 10-Vein حالت روحی، رگ، رگه 11-Uneventful یکنوات، بدون حادثه 12-fertile حاصلخیز، پر ثمر، پربار، خلاق 1-Refer سپردن، ارجاع دادن، اشاره کردن 2-Distress پریشانی، دلتنگی، اندوه شدید، مخمصه 3-Diminish کاهش یافتن، بی ارزش جلوه دادن 4-Maximum حداکثر، بیشترین 5-Flee گریختن، فرار کردن 6-Vulnerable آسیب پذیر، شکننده، ضعیف 7-Signify دلالت داشتن، اهمیت داشتن، معنی داشتن 8-Mythology اسطوره، افسانه 9-Provide تهیه کردن، آماده کردن 10-Colleague همقطار، شریک، همکار 11-Torment زجر دادن، بهستوه آوردن، عذاب 12-loyalty وفاداری، صداقت، پایبندی 1-Volunteer داوطلب، داوطلبانه 2-Prejudice خسارت، لطمه 3-Shrill تیز، روشن، صدای بالا داشتن، شدید 4-Jolly خوشحال، بذله گو 5-Witty زیرک، شوخ طبع، زیرک 6-Hinder مانع شدن، جلوگیری کردن 7-Lecture سخنرانی کردن، سرزنش کردن 8-abuse سوء استفاده کردن، بهرکشی کردن، رفتار بد 9-Mumble زیر لب سخن گفتن، زمزمه کردن 10-mute گنگ، لال، بی صدا 11-Wad توده، لایه پر کننده، کیپ کردن 12-retain نگه داشتن، حفظ کردن 1-Candidate کاندیدا، نامزد، داوطلب 2-Precede جلوتر بودن، بیشتر بودن 3-Adolescent نوجوان، بالغ، بین 13 – 22 سال 4-Coeducational آموزش دختر و پسر با هم، مختلط 5-Radical اساسی، کلی، ریشه، بنیاد 6-Spontaneous خود به خود، میل شخصی، طبیعی 7-Skim سطحی خواندن، قسمت بالای چیزی را بر داشتن، به آرامی تکان دادن 8-Vaccinate واکسن زدن 9-Untidy درهم بر هم، آشفته، نامرتب 10-Utensil آلت، ابزار 11-Sensitive حساس، مهم، مستعد تغییر 12-temperate ملایم، معتدل، میانه رو، آرام 1-Vague مبهم، نامعلوم، گنگ 2-Elevate بلند کردن، ارتقا دادن، بالا بردن 3-Lottery قرعه کشی، بخت آزمایی 4-Finance امور مالی، تهیه کردن 5-Obtain بدست آوردن، کسب کردن 6-Cinema سینما، فیلم سازی 7-Event واقعه، رویداد، پیشامد 8-Discard دور انداختن، کنار گذاشتن 9-Soar بلند کردن، اوج گرفتن، پرواز کردن 10-Subsequent بعدی، متعاقبا، پس از آن 11-Relate ربط دادن، شرح دادن، گفتن، تعریف کردن 12-stationary ساکن، ایستاده، ثابت، بی حرکت 1-Prompt فوری، سریع، بیدرنگ 2-Hasty عجول شتاب، زده، سریع 3-Scorch سوزاندن، بو دادن، خشک کردن 4-Tempest طوفان، جوش، خروش، مزاحمت 5-soothe آرام کردن، دلجویی کردن، بدست آوردن 6-Sympathetic همدردی، دلسوزی، غم خوار 7-Redeem بازخریدن، ازگرو درآوردن، رهایی دادن 8-resume ادامه دادن، ازسر گرفتن؛ دوباره شروع کردن 9-Harmony تطبیق، توازن، هماهنگی، موافقت 10-Refrain خوداری کردن، منع کردن، اجتناب کردن 11-Illegal غیر قانونی، نامشروع، غیر مجاز 12-narcotic خواب آور، ماده مخدر، آرام بخش 1-heir وارث 2-Majestic بزرگ، باشکوه، باعظمت 3-Dwindle رفته رفته کوچک شدن کم شدن، ضعیف شدن 4-Surplus مازاد، اضافه، زیادی 5-Traitor خائن، خیانت کار 6-Deliberate عمدی، قصد داشتن، سنجیدن 7-Vandal خرابکار، آدم مخرب 8-Drought خشکی، خشکسالی 9-Abide تحمل کردن وفادار ماندن اقامت کردن 10-Unify متحد کردن، یکی کردن 11-Summit قلعه، نوک، اجلاس 12-heed اعتنا کردن، توجه کردن 1-Biography شرح حال، زندگی نامه 2-Drench خیس کردن، خیساندن 3-Swarm گروه، دسته، خیل 4-Wobble جنبیدن، لرزیدن، تلوتلو خوردن 5-Tumult همهمه، غوغا، سروصدا، آشوب 6-Kneel زانو زدن، به زانو درآوردن 7-Dejected مایوس، افسرده، دلگیر، اندوهگین 8-Obedient فرمانبردار، مطیع، حرف شنو 9-Recede کنار کشیدن، عقب رفتن، دست کشیدن 10-Tyrant حاکم ستمگرد، حاکم مستبد، آدم زورگو 11-Charity صدقه، مهربانی، موسسه خیریه، کمک 12-verdict رای هیئت منصفه، قضاوت، حکم، رای 1-Unearth حفر کردن، کشف کردن از زیرخا ک درآوردن، افشا کردن 2-Depart رفتن، دور شدن، تغیی کردن، فوت کردن 3-Coincide منطبق شدن، توافق کردن، روی هم قرار گرفتن 4-Cancel باطل کردن، لغو کردن، حذف کردن 5-Debtor بدهکار، مقروض 6-Legible قابل خواندن، خوانا، روشن 7-Placard شعار، اعلامیه، آگهی دادن 8-Contagious مسری، آلوده 9-Clergy کشیش ها، روحانیون 10-Customary مرسوم، معمول، رایج 11-Transparent شفاف، روشن، بی پرده 12-scald باآب گرم شستن، با آب جوش سوختن 1-Epidemic شایع، متداول، فراگیر، همه گیر، بیماری مسری 2-Obesity چاقی زیاد، فربهی 3-Magnify بزرگ کردن، درشت کردن، بزرگنمایی، غلو کردن 4-Chiropractor طبیب مفصلی 5-Obstacle مانع، سد 6-Ventilate تهویه کردن، مطرح کردن 7-Jeopardize خطر کردن، به مخاطره انداختن 8-Negative منفی، معکوس، فیلم نگاتیو، نفی کردن، تفریق 9-Pension مستمری بگیر، جیره، حقوق بازنشستگی 10-Vital حیاتی، وابسته، ضروری 11-Municipal شهری، وابسته به شهر یا شهرداری 12-oral زبانی، شفاهی، گفتاری، دهانی 1-Complacent ازخود راضی، خود پسند، خشنود 2-Wasp زنبور 3-Rehabilitate احیا کردن، بازسازی کردن، شهرت، آبرو 4-Parole قول، پیمان، آزادی مشروط 5-Vertical عمودی، قائم، سرپا 6-Multitude کثرت، جماعت فراوان 7-Nominate نامزد کردن، کاندید کردن، نامیدن 8-Potential پتانسیل، استعداد توانایی، احتمال 9-Morgue سردخانه مردهای بی هویت، آرشیو، بایگانی 10-Preoccupied حواس پرت، گیج، ازقبل اشغال شده 11-Upholstery پرده، رویه، روکش برای کاناپه و مبل 12-indifference بی علاقه، بی اهمیت، بی توجهی، بی اعتنایی 1-Maintain نگهداری کردن، ادامه دادن، حمایت کردن 2-Snub رفتار سرد، کم محلی، توهین، تمسخر، پهن . کوتاه 3-Endure تحمل کردن، ادامه دادن، تاب آوردن 4-Wrath خشم غضب، عصبانیت 5-Expose روباز گذاردن، بی حفاظ گذاشتن، افشا کردن 6-Legend افسانه، داستان، نوشته روی سکه و امثال آن 7-Ponder اندیشه کردن، تفکر کردن 8-Resign دست کشیدن،تسلیم شدن، واگذار کردن 9-drastic موثر، شدید، بانیرو و شتاب کار 10-Wharf اسکله، لنگرگاه 11-Amend اصلاح کردن، بهتر کردن 12-ballot ورقه رای، روش رای، رای مخفی 8-vicious بدکار، رذل، بی رحم 9-absurd احمقانه، بی معنی، پوچ 5-persuade متقاعد کردن، تشویق کردن 7-reveal آشکار کردن، فاش کردن، برملا کردن 8-prohibit منع کردن، ممانعت کردن 2-rival رقیب، حریف 12-bewildered گیج شده، متحیر، شگفت زده 10-underdog طرف بازنده، طرف ضعیف تر 11-thrust هل دادن، بلند کردن، انداختن، سوراخ کردن 8-descend پایین آمدن، فرود آمدن 11-devise اندیشیدن، برنامه ریزی کردن 12-reform اصلاح کردن، بهبود 11-probe بررسی کردن، کاوش کردن 6-deceive فریب دادن، گول زدن 2-detect پیدا کردن، فهمیدن 3-Burden بار، مسئولیت 12-defraud کلاهبرداری کردن، فریب دادن 11-comprehensive جامع، وسیع، فراگیر 9-thorough کامل، کافی 9-resent رنجیدن، اظهار تنفر از 7-weird خارق العاده، عجیب، غیر طبیعی 6-denounce محکوم کردن،متهم کردن، سرزنش کردن 5-dread ترسیدن از، وحشت داشتن از 7-menace تهدید، خطر، مزاحم 5-glimpse نظر اجمالی، اشاره 10-conflict اختلاف نظر، درگیری، تضاد 11-reluctant بی میل، ناراضی، بی رغبت 5-frank بی پرده، رک و راست، صریح 5-observant هوشیار، تیز بین، متوجه 6-brawl داد و بیداد کردن، نزاع کردن 5-opponent حریف، رقیب، مخالف 6-pledge قول دادن، پیمان بستن، گرو گذاشتن 8-pursue دنبال کردن، پیش رفتن، ادامه دادن 9-unanimous هم رای، یک دل، موافق 12-innovative باهوش، مبتکر، سازنده، طراح، نوآور، خلاق 8-accurate درست، دقیق، کامل، با دقت 10-grateful سپاسگزار، ممنون، خشنود، راضی 12-confident مطمئن، خونسرد، خاطر جمع، محرم اسرار 1-appeal جلب توجه، علاقه، در خواست کردن 7-wretched تاسف بار، مصیبت انگیز، پست، بسیار بد 10-harsh زمخت، زننده، تند، خشن 3-villain آدم شرور، تبهکار 2-eliminate رفع کردن، بیرون کردن، خذف کردن 6-humid مرطوب، نم 7-theory نظریه 3-defect عیب، نقص 5-neglect اهمیت ندادن، غفلت کردن 12-wager شرط 8-prominent مشهور، مهم، برجسته 5-nimble چابک، فرز، تند، زرنگ 6-manipulate با مهارت انجام دادن، درست به کار بردن، با دست انجام دادن 8-horrid وحشتناک، ترسناک 12-ingenious باهوش، هنرمند، صاحب 9-threat تهدید کردن 11-panic ترس بدون دلیل 12-appropriate اختصاص دادن، تصرف کردن 9-rave غلو کردن، یاوه گفتن 2-jagged دندانه دار،، اره مانند، لبه تیز 4-ambush کمین، کمین گاه 6-defiant بی اعتنا، جسور، گستاخانه 9-fragile شکننده، آسیب پذیر، ضعیف، حساس 2-Weary خسته، کسل، مانده 7-Dilemma معما، مخمصه، وضع دشوار 9-Merit شایستگی، خوبی، ارزش، فایده 11-numerous زیاد، متعدد، سنگین 1-evidence مدرک، اثر، گواه 1-ignite آتش گرفتن، سوزاندن، آتش زدن، برانگیختن 11-gleam درخشش نور، برق زدن 2-famine گرسنگی، قحطی، کمبود شدید 7-pierce سوراخ کردن، شکافتن، نفوذ کردن، پاره کردن، کر کردن 3-wary محتاط، ملاحظه کار، مراقب 2-pedestrian پیاده رو،عابر پیاده 11-Relieve کاستن، راحت کردن، مرخص کردن، برکنار کردن 12-baffle برهم زدن، گیج کردن، گیج کننده 3-Justice عدالت، رفتار منصفانه 4-Delinquent بزه کار مجرم، غفلت کار، مقصر، داری تاخیر در پرداخت 6-Deprive بی بهره کردن، محروم کردن 8-Vocation حرفه، شغل، کار 5-Exhibit نشان دادن، جلوه دادن 6-Proceed پیش رفتن، عمل کردن، رهسپار شدن 7-Precaution احتیاط، پیش بینی، دور اندیشی 8-Extract بیرون کشیدن، استخراج کردن 9-Prior از پیش، قبلی 10-Embrace درآغوش کشیدن، بغل کردن 11-Valiant دلیر، دلاور، شجاع 12-partial جزئی، بخشی، قسمتی 1-Fierce درنده، خشمگین، عصبانی 2-Detest نفرت داشتن، بیزار بودن 3-Sneer با ناگه مسخره کردن، تحقیر کردن 4-Scowl اخم کردن 5-Encourage تشویق کردن، ترغیب کردن 6-Consider رسیدگی کردن، توجه کردن 7-Vermin حیوانات موزی 8-Wail شیون کردن، ناله کردن 9-Symbol نشان، سمبل، نشانه 10-Authority قدرت، اقتدار، توانایی 11-Neutral بیطرف، بی علاقه، نامعلوم 12-trifle مقدار کم، مختصر 7-casual اتفاقی، سرسری، حساب نشده، تصادفی 1-Reptile خزنده، آدم پست، چاپلوس 12-beneficiary وارث، بهره مند، ذینفع 11-Penalize مجازات کردن، جریمه کردن 3-vast بزرگ، گسترده، متراکم، عمیق، وسیع 2-surpass پیش افتادن، جلو زدن 10-fortunate خوشبخت، خوش شانس، سعادتمند 3-glance نگاه مختصر و اجمالی، اشاره کردن 2-abundant بیش از اندازه، خیلی زیاد 3-linger ماندن، تاخیر کردن، دیر راه رفتن 1-Plea عنوان، درخواست، خواسته 7-Spouse همسر، زن یا شوهر 3-scarce کم، کمیاب 9-debate مناظره، مباحثه 8-popular رایج، عمومی، مشهور 12-unforeseen غیر منتظره، پیش بینی نشده 1-Exaggerate مبالغه کردن، غلو کردن 2-amateur کسی که کاری را برای تفریح انجام می دهد نه برای پول یا حرفه، آماتور 3-mediocre نه خوب، نه بد، معمولی 4-variety گوناگون، انواع مختلف 5-valid معتبر، موثق، محکم، درست 6-survive زنده ماندن، باقی ماندن 10-molest آزار دادن، اذیت کردن 9-security امنیت، اطمینان خاطر، رها ازخطر 10-bulky بزرگ، حجیم، جاگیر 12-obvious آشکار، روشن، مشهود 1-Vicinity مجاورت، همسایگی، اطراف، نسبت 2-Century قرن، سده 3-rage خشم، غصب 4-document سند، مدرک 5-conclude به پایان رساندن، تصمیم گرفتن 6-undeniable انکار ناپذیر، مسلم، بی تردید 7-resist مقاومت کردن، ایستادگی کردن 8-lack فاقد بودن، بی بهره بودن 9-ignore نادیده گرفتن، رد کردن 10-challenge چالش، زیر سوال بردن 11-miniature مینیاتور، عکس کوچک، ماکت 12-source منبع، منشا، مرجع 1-Excel برتری داشتن، بهتر بودن 2-Feminine زنانه، دخترانه 3-mount سوار شدن، بالا رفتن 4-compete رقابت کردن، مسابقه دادن 6-masculine مردانه 8-tendency گرایش، تمایل 9-underestimate دست کم گرفتن، کمتر از حد براورد کردن 10-victorious پیروز، برنده، پیروزی 2-consent موافقت کردن، رضایت دادن 12-flexible قابل انعطاف، نرم 2-solitary تنها، گوشه گیرانه، مجرد، منزوی 3-vision بینایی، دید، بصیرت 4-frequent مکرر، پی در پی، سریع 7-decade دوره ده ساله، دهه 8-hesitate درنگ کردن، تردید کردن، گیر کردن 10-sinister پلید، شرور، وحشتناک 6-recent تازه، اخیر 11-minority اقلیت، بخش، کمتر 12-fiction تخیلی، بی اساس، ساختگی، افسانه، قصه 3-urban شهری 4-population جمعیت 6-pollute آلوده کردن 2-abolish منسوخ کردن، لغو کردن 9-urgent فوری، ضروری، مهم 11-decrease کاستن، کم کردن 12-audible شنیدنی، قابل شنیدن 1-Journalist روزنامه نگار 3-revive زنده کردن، زنده شدن، احیا، به هوش آمدن 4-commence آغاز کردن، شروع کردن 6-identify شناختن،، شناسایی کردن، تعیین کردن 7-migrate مهاجرت کردن، جا به جا شدن 8-vessel کشتی، ظرف گود، رگ 9-persist پافشاری، اصرار، تداوم 12-editor ناشر، ویراستار، مدیر، سردبیر 1-Unruly نافرمان، سرکش، خلافکار، غیر قانونی 4-brutal بی ادب، وحشی، بی رحم 3-violent پرخاشگر، تند، سخت، شدید 10-hazy مه آلود ، پردود، نامشخص 10-adequate کافی، مناسب 7-duplicate کپی دقیق، دقیقا کاری را تکرار کردن 9-whirling چرخاندن، چرخیدن، چرخ زدن، تاب خوردن 10-evade طفره رفتن، فرار کردن 1-expand گسترش دادن، بهبود دادن، توسعه دادن، منبسط کردن 2-alter تغییر دادن، عوض کردن 3-mature رسیده، شخص بالغ، باتجربه، هدفمند 4-sacred پاک، مقدس، روحانی، شایسته 5-revise تغییر دادن، تجدید نظر کردن 11-pioneer پیشقدم، پیشتاز، پیشرو، مهندس 1-slender لاغر، باریک، ناچیز، کم، ضعیف 4-doubt باور نکردن، شک داشتن 5-capacity گنجایش، ظرفیت 6-penetrate رخنه کردن، نفوذ کردن 9-microscope میکروسکوپ 11-cautious محتاط، مواظب، هوشیار، مراقب 2-addict عادت کردن، معتاد به کاری 4-aware آگاه، با اطلاع، باخبر، مراقب 5-misfortune بدبختی، بدشانسی 6-avoid اجتناب کردن، دوری کردن 8-keg بشکه ای کوچک، با ظرفیت کمتر از 10 گالن، جعبه 9-nourish تغذیه کردن، تقویت کردن، پرورش دادن 11-quantity مقدار، کمیت 12-opt انتخاب کردن، برگزیدن، ملحق شدن 1-Tragedy مصیبت، فاجعه، نمایش فاجعه، تراژدی 4-budget بودجه 7-reckless بی دقت، بی ملاحظه، بی توجه 10-economical صرفه جویی، اقتصادی، مقرون به صرفه 11-lubricate روغن کاری، گریس زدن، روان کردن 1-harvest درو کردن، جمع کردن 3-uneasy ناآرام، ناراحت، مضطرب 4-calculate حساب کردن، برآورد کردن 5-absorb جذب کردن، مجذوب کردن 6-estimate قضاوت کردن، تخمین زدن، پیش بینی کردن 7-morsel لقمه، تیکه، مقدار کم 8-quota سهمیه 10-ban ممنوع کردن، قدغن کردن، محروم کردن 8-perish ویران کردن، مردن، نابود شدن 10-captive اسیر، گرفتار، زندانی 4-Confirm تایید کردن، تصدیق کردن 5-Verify رسیدگی کردن، وارسی کردن 10-Transmit انتقال دادن، فرستادن، پخش کردن، ارسال کردن 5-Reject نپذیرفتن، رد کردن 9-Unstable ناپایدار، بی ثبات 2-Rarely خیلی کم، به ندرت 3-Forbid ممنوع کردن، منع کردن 4-Logical منطقی، عاقلانه 1-Abandon ترک کردن، دست کشیدن 2-Keen تیز،مشتاق، شدید، حساس 3-jealous حسود، ترس از اینکه شخصی که شما دوست دارید دیگری را ترجیح دهد 4-tact توانایی در بیان سخن، تدبر، کاردانی 5-oath سوگند، قسم، وعده دادن به اینکه چیزی درست است 6-vacant خال، تهی 7-hardship سختی، تنگدستی 8-gallant شجاع، دلیر، زن نواز 9-data شواهد، اطلاعات 10-unaccustomed عادت نکرده، ناآشنا 11-bachelor مرد مجرد 12-qualify صلاحیت داشتن، شایستگی داشتن 1-Corpse جسد، انسان مرده 2-conceal پنهان کردن 3-dismal افسرده، دلتنگ، گرفته 4-frigid خیلی سرد 5-inhabit اقامت داشتن در 6-numb بی حس، بن بست 7-peril خطر 8-recline خوابیدن، دراز کشیدن، لم دادن 9-shriek جیغ زدن 11-tempt امتحان کردن، وسوسه کردن 1-typical نوعی، نمادین 2-minimum حداقل، کمترین حد 4-annual سالیانه، یک ساله 6-essential لازم، اصلی 7-blend مخلوط کردن، ترکیب کردن 8-visible پیدا، قابل روئیت 9-expensive گران، پرقیمت 10-talent استعداد، نعمت 12-wholesale عمده فروشی، به طور عمده، گسترده 1-Vapor بخار، مه 4-dense انبوه، غلیظ، متراکم 5-utilize استفاده کردن 9-circulate گردش کردن، منتشر کردن، حرکت کردن 10-enormous بسیار بزرگ 11-predict پیش بینی کردن 12-vanish محو شدن، ناپدید شدن، غیب شدن 1-Tradition باورها، سنت ها و اعتقادات 2-Rural روستایی 4-campus محوطه دانشگاه یا مدرسه 5-majority اکثریت، قسمت عمده 6-assemble ساختن، گرد آوردن 7-explore اکتشاف کردن، گردش کردن 8-topic موضوع، عنوان 1-approach نزدیک شدن، پذیرفتن 4-employee کارمند، کارگر، مستخدم 7-undoubtedly مطمئنا، بدون شک 10-client موکل، مشتری 1-Postpone به تاخیر انداختن، به زمان دیگری موکول کردن 4-capsule کپسول، جعبه یا روکش کوچک 3-massive بزرگ، درشت، سنگین 5-preserve نگه داشتن، حفظ کردن 7-unique بی نظیر، منحصر به فرد 8-torrent سیلاب، تند آب، هرچیز شدید 11-gloomy تاریک، ابری، افسرده، دلگیر، کم نور